حسنای مامان

فقط 15روز دیگه....

آخر ماه تولدته و من از 2 ماه پیش هی برنامه ریزی میکنم برات که یه تولد خوب برات بگیرم من و بابا خیلی  ذوق داریم که داری 1 ساله میشی.... عزیزجونم(مامانم) قول داده واسه تولدت بیاد ایشالا که بتونم یه تولد خوب واسه دختر خوبم بگیرم.. راستی دیگه الان کامل راه افتادی و فقط تو خونه راه میری دیگه 4 دست و پا نمیری خیلی هم شیرین زبون  شدی همشم با بابایی درگیری خلاصه خیلی خوردنی شدی بعضی وقتا دلم ضعف میره برات... مامانی پیشاپیش تولدت مبارک من و بابایی خیلی دوستت داریم ...
15 شهريور 1392
1